یادداشتی از علاقمندان مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی (رضوان الله تعالی علیه)
چند سال پیش، غوطه ور در آمال و آرزوها و خواسته های اول جوانی، شب قدری بود که در مسجد جامع بازار پای منبر وعظ ایشان نشسته بودم؛ انصافا مراسم شب قدر ایشان بی نظیر بود. ایشان حدیثی را از معصومی نقل کردند که آن طور که می فرمودند، برای خودشان به شدت تازگی داشت و آن هم این بود که: «الدعاء یرد القضا و"القدر"» دعا قضا و قدر را تغییر می دهد. و توضیح دادند البته اگر با شرایط دعا و استجابت آن انجام شود و حدیثی را برای شرایط استجابت دعا نقل کردند. بعد از مجلس من سرخوش از فراگرفتن این حدیث، از مجلس بیرون رفتم و حاجتی که داشتم را طبق دستور ایشان که از حدیث نقل کردند از خداوند درخواست کردم، مدتی گذشت اما حاجتم برآورده نشد!
یک روز ظهر به مسجد جامع بازار رفتم و به بهانه استخاره برای کاری خدمت ایشان رسیدم، ایشان سوالهای شرعی و استخاره را در مسجد انجام می دادند و سوالهای اخلاقی را در جلسه های وعظشان در خیابان ایران؛ از فرصت استفاده کردم و گفتم: حاج آقا شما شب قدر آن حدیث را در مورد دعا گفتید و من عمل کردم اما به خواسته ام نرسیدم؛ چرا؟
ایشان نگاهی به من کردند و با خنده گفتند:خب به من چه! مگه من وکیل وصی خدا هستم؟! اصلا صبح هم خانه همین بحث بود. من که وکیل وصی خدا نیستم.
کمتر اهل شوخی و خنده و بیشر جدی به نظر می رسیدند اما در درجه اول تواضع ایشان و در درجه بعد صراحت و شوخ طبعی شان خیلی جالب می آمد.
البته ناگفته نماند چند ماه بعد دعایم مستجاب شد و حاجتم را گرفتم!
فرهنگ نیوز